موکب بلوکیها

یه موکب جامونده از مسیر اربعین :)

چه متر و معیاری؟

چند وقت پیش، توی یکی از گروه های تلگرامی، یک بحث فلسفی_جامعه شناختی راه افتاده بود و دوستان گرم صحبت و پیام دادن!

من از اون جا که خودم رو در ساحت علوم فلسفی و انسانی حتی به قدر دانشجو هم حساب نمیکنم، پیام خاصی نمیدادم و بیشتر ناظر گفت و گوها و سر و کله زدن ها بودم تا از بقیه ی دوستان یاد بگیرم.

وسط گفت و گوها، یکی از دوستان نوشته بود: ولی من واقعا به هیچ چیز یقین ندارم.و جدیدا به همه چیز شک میکنم.

از پیام های به به چه چه دوستان و افاضاتی در ستایش شک کردن که بگذریم، مثل همیشه بحثو رسوندن به معایب ایدئولوژی و اینکه انسان ها رو دچار دگماتیسم میکنه

و مهم ترین ایدئولوژی هم که باید به جونش میفتادن، مقوله ی دین و مشخصا دین اسلام بود.

اینکه چجوری آدم میتونه به ارزش های ثابتی اعتقاد داشته باشه؟ و یقین؟ و این یقین باعث میشه که آدم ها دیگه پیشرفت نکنن.دین برای همه چیز یک جواب آماده داره در حالی که حتی نمیتونیم باور داشته باشم این جواب واقعا درسته.و همین جواب ها هم آدم رو تنبل میکنه.

از پیام ها رد شدم.رفتم توی گروه دوستان صمیمی و راجع به یک بحث دیگه کاملا متفاوت با فضای گروه قبلی صحبت کردیم.بعد هم سرمو گذاشتم رو بالشت و خوابیدم.

اما یک سوال بزرگ از اون ها تو ذهنم موند.سوالی که هنوز فرصت نکردم بپرسم ولی احتمال میدم که اگر بپرسم هم! پاسخی نخواهند داشت.

اونم اینکه، انسانی که متر و معیار دین رو نداشته باشه، و شک رو سرلوحه اش قرار بده، چگونه و چه زمانی حقیقت رو خواهد فهمید؟ به عبارت دیگه، انسان شکاک، بر چه اساسی شک هاش رو به یقین تبدیل میکنه؟ از من بپرسید، هیچوقت نخواهد توانست شکی رو به یقین تبدیل کنه.

انسانی که دین رو هم به مثابه ی یکی از مکاتب مثل مکاتب مختلف فلسفی دیگه حساب میکنه، و به هیچکدام اعتماد کامل نداره، خدایی رو قبول نخواهد داشت و دستاوردهای بشر رو هم رو به تکامل و پر از نقص و اشتباه میدونه، اساسا هیچگونه متر و معیاری نمیتونه برای فهمیدن حقیقت و درستی مطالب داشته باشه.چون او همواره خواهد گفت:شاید بیست سال بعد، چیزی که الان کشف کردم، زیرسوال بره.حتی اگر در بوته ی ازمایش و تجربه در ساحت علم قرار بگیره.پس من به کشفیات خودم هم نمیتونم اعتماد کامل داشته باشم.

سرنوشت این زندگی چی میشه؟نمیدونم.هویت و معنای این زندگی چی میشه؟نمیدونم.

این افراد، بالاخره راه درست زندگی رو از کجا پیدا خواهند کرد؟ از هیچ جا...

 

 

پ.ن: اما در زندگی همین افراد مثلا شکاک، نادرست بودن و خرافه بودن دین به عنوان یک امر یقینی ثبت شده :))))))))))))))))))))))

 

 

سیاه مست
۲۷ آذر ۰۱ , ۲۲:۵۲

این بحث دوگانه سازی بین ایدئولوژی و آزاد اندیشی یک تله ی جدی است که اهالی تعمق و اندیشه را خوب تور می کند

الاحقر دراین باره اینجا حرص خورده است:

http://aghaee.blog.ir/1396/04/03/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%AC%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

سیاه مست
۲۷ آذر ۰۱ , ۲۲:۵۴

این بحث دوگانه سازی بین ایدئولوژی و آزاد اندیشی یک تله ی جدی است که اهالی تعمق و اندیشه را خوب تور می کند

الاحقر دراین

پست حرصش را خورده ام

aghaee.blog.ir/1396/04/03

پاسخ :

بله دقیقا درسته.خوندم و خیلی خوب بود.مچکرم از اینکه نظر گذاشتید راجع به همچین موضوعی.
اتفاقا چند وقت پیش داشتم به همین مدعیان آزاد اندیشی بدون ایدئولوژی فکر میکردم و میگفتم اون ها هم اسیر ایدئولوژی هستن.لکن نمیدونم چرا نمیفهمن.و اتفاقا به شدت هم متعصب بر ایدئولوژیشون :)
و به شدت هم بی احترام و سطحی نگر نسبت به اهالی علم و اندیشه و مغرور..
ن. .ا
۲۸ آذر ۰۱ , ۱۶:۴۱

سلام

روزتون بخیر

از صبح تا حالا این صفحه روی سیستمم بازه تا وقت کنم بیام نظر بذارم...

الان هم نمیدونم وقت میکنم تمام حرف رو بگم یا نه....

 

به گمانم ابن سیناست که میگه: نهایت رهاورد کسی که به عقل تجربی بسنده میکنه و فقط تجربه رو معیار قرار میده، شک هست...

 

اما من سوال بنیادی تری دارم...

اساسا ریشه شک در کجاست؟

البته شما به نکته خوبی اشاره کردید که خودِ مبنا قرار دادن شک یک مبنای ثابت هست و لذا باز هم مبنا شده یک اصل ثابت و یقینی...

 

اما نکته ی من اینه که کسانی که پا در قلمرو بی یقینی میذارن رو نباید خیلی به لحاظ فلسفی و ایدئولوژیک بررسی کرد...

اونها بیشتر باید به لحاظ روانشناسی روشون بحث کرد...

جدی میگم...

حرف در این باره زیاده...

 

پاسخ :

چقدر ابن سینا حق گفته..
منم با شما موافقم.حتی فراتر از بحث بی یقینی، کلا خیلی از کسایی که وارد بعضی از وادی های فلسفه میشن دلایل روانشناسی داره و از اون لحاظ باید بررسیشون کرد..
مچکرم که منت گذاشتید و اومدین اینجا.خوشحال میشم از مطالب مفیدتون استفاده کنم😅 و مشتاقم که بشنوم..
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
چه برایمان آورده ای خانمِ پرین؟
چون یک نفر توصیه کرده که عنوان ساداتتون رو همیشه بذارید میذارم: خانم سید :)
دهه هشتادی اون اولاش !
نویسنده متن ها خودم هستم.
خوزستانیِ شیفته نخل، ماه، شط..
سابقاً وبلاگ نویس :]
اینجا بیشتر سؤاله تا مطلب..

+من الحُسین بن علی‌(ع) إلی بَنی هاشم
فَکَاَنّ الدّنیا لَم تَکُن وَکَاَنّ الاخِرَهَ لَم تَزَل
والسلام !
Designed By Erfan Powered by Bayan