موکب بلوکیها

یه موکب جامونده از مسیر اربعین :)

خشمِ ناحق؟

توی وبلاگ های به روز شده ی همین بیان خودمان، خوردم به یک وبلاگِ معترض و مخالف.یک مادر چهل و یک ساله با کلی تحصیلات بالا _آنطور که از نوشته هایش بر می آید_ در حدی که اول، خیال کردم با وبلاگ یک دختر همسن خودم طرفم.مادری که نمیخواست صرفا مادر باشد باز هم طبق گفته ی خودش!

آخرین پستش چیزهایی نوشته بود که خشمم مثل یک ماری که ته حلقم چنبره زده بود، خزید و آمد بالا و میخواست به دستم فرمان بدهد که کامنت بنویسد.

همینطور که شعله های آتش خشم و غیرت زبانه میکشید و میخواست دستم را وادار به نوشتن کند، درست لحظه های آخر، با پرسیدن یک سوال از خودم، متوقف شدم.

چرا می خواهم برایش بنویسم؟ آیا هدفم واقعا آگاه سازی از روی دلسوزی ست یا خنک کردن دل خودم و در آوردن حرص او؟

که دیدم احساس دومی غالب است و یحتمل، حرفی که میزنم بی تاثیر خواهد بود.

با حس تلخی وبلاگ را بستم و یک نفس عمیق کشیدم.

نفس اماره، مثل همیشه که از همه چیز ناراضی است، حتی اگر خواسته اش برآورده شود، با دست میزند روی پایش و میگوید: اَه، این فرصتم از دست دادم.هوووف

و نفس لوامه، شاید لبخند میزند ... نمی دانم.

.. میخک..
۱۶ دی ۰۱ , ۱۶:۲۹

این پستتون امروز به کارم اومد :دی

پاسخ :

عه خب خداروشکر پس😅
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
چه برایمان آورده ای خانمِ پرین؟
چون یک نفر توصیه کرده که عنوان ساداتتون رو همیشه بذارید میذارم: خانم سید :)
دهه هشتادی اون اولاش !
نویسنده متن ها خودم هستم.
خوزستانیِ شیفته نخل، ماه، شط..
سابقاً وبلاگ نویس :]
اینجا بیشتر سؤاله تا مطلب..

+من الحُسین بن علی‌(ع) إلی بَنی هاشم
فَکَاَنّ الدّنیا لَم تَکُن وَکَاَنّ الاخِرَهَ لَم تَزَل
والسلام !
Designed By Erfan Powered by Bayan