موکب بلوکیها

یه موکب جامونده از مسیر اربعین :)

ثبت بشود ۲

ینی عاشق عنوان گذاریام هستم😐

سلامی بعد از مدت ها

از یه عدد خسته و بی حوصله

امروز کلاسامون کمتر بود

الان اومدم خوابگاه و نشستم تو سالن مباحثه و میخوام براتون پست بنویسم :)

اینجا تو خوابگاه، یه سالن مطالعه داریم که میز و صندلی و مقادیر زیادی سکوت مطلق داره!

یه سالن مباحثه داریم که میتونیم حتی بعد از ساعت خاموشی بیایم بشینیم دور هم و با هم مباحثه کنیم و درس بخونیم (یا حتی حرفای متفرقه ی فاخر بزنیم😁🤫)

دیشب من رفتم فقه بخونم، یکی از بچه ها داشت سیره حضرت زهرا(س) میخوند، یکی دیگه تاریخ اسلام و یکی دیگه هم صرف.

دور هم نشسته بودیم و مباحثه میکردیم روی درس فقه و بعدشم سیره، که یکی از بچه ها یه سوالی از ماجرای نحوه ی تولد حضرت زهرا(س) و .... طرح کرد

بعد از اونجا بحث باز شد.من که فقهو تموم کرده بودم کتابو بستم و شروع کردیم به بحث و سرچ توی اینترنت و...

بعدش بحث رفت سمت فقه، تاریخ، احکام و حتی یه مختصر تاریخچه ای راجع به اصولیون و اخباریون و حدیث و بعدم فلسفه و علوم انسانی و...

خلاصه یهو دیدیم دو ساعت گذشته و آش شله قلمکاری درست کردیم واسه خودمون😁یکی از دوستامون وارد سالن مطالعه شد تا اومد سمتمون گفتیم نههههه دست نگه دااار.ما داریم تولید شبهه میکنیم بعد تو منحرف میشی🤣ماجرا از اینجا شروع شد که یکی از بچه ها به نقل از یه استادی گفت که طلبه ها به جای اینکه فقط وایسن تا ازشون سوال بپرسن خودشون باید از قبل تولید سوال و شبهه کرده باشن و مجهز باشن.بیشتر از مردم حتی.ما هم همونو گرفتیم و یکی یکی سوالای ذهنی خودمونو وارد کردیم😁😂واسه بعضیاشون جواب دادیم و بعضیارو یه گوشه نوشتیم که بپرسیم یا تحقیق کنیم.(سوالای مرتبط با بحثمون البته!)

قرار شد جدای از ساعات مباحثه و مطالعه ی دروس، یه ساعتی رو منظم بذاریم که بحث متفرقه در همون حوزه ی تاریخ و فلسفه و...انجام بدیم.چیزایی که بلدیمو بندازیم وسط و بحث کنیم و...

بچه ها دوست دارن.حرفا هم زیاده.

لذت بخش ترین کاری که اینجا انجام میدیم دو تا کاره.اولیش مباحثه کردن که خخیییلییی خوبه و واقعا کمک کننده اس.امیدوارم دانشگاه ها هم یه همچین چیزی بذارن.خیلی به تعمق و یادگیری درس کمک میکنه.خیلی هم درس خوندنو جذاب میکنه.دومیش آشپزیه😂بعللللههه.

اینجا هم بچه ها به من میگن مامان.چون مسئول نوبت کاری حجره شدم.هم خودم تمیزکاری میکنم هم بین اونا تقسیم میکنم که چه مسئولیتی بگیرن.رو نظم خییلی حساسم.در آینده غذا هم میپزم براشون احتمالا😂در حالی که خودم از همه کمتر میخورم🤦🏻‍♀😁خب حالا بیام پایین.😏

ظهرا ساعت سکوت داریم.حتی راه رفتنمون باید پاورچین پاورچین باشه تا مزاحم کسی نشیم.اینجا هم بعضی کاشیهاش لقه و صدا میده.مکافاتی داریم.ساعت خاموشی شب هم از ده و نیمه که مطلقا هیچ صدا و نوری نباید بیاد.ولی اگه کسی میخواد درس بخونه یا چیزی باید یا تو سالن مطالعه باشه یا مباحثه.

تو هر حجره ای همه مثل خودمون ترم اولین ولی دو نفر هستن که سال آخرن(حدودا چهارسال بزرگتر از ما) و به عنوان مامان و خاله ی حجره محسوب میشن که اتاقمونو مدیریت میکنن😁

این یه شمای کلی از وضعیت خوابگاه و روتین فعالیت هایی که میکنیم.آها اینم بگم.یکی دیگه از جذابیت های خوابگاه، طلبه های بین الملل هستن.مثلا از ترکیه، روسیه، آلمان، فرانسه، الجزایر، استرالیا و....طلبه داریم.خیلی باحالن.سال بالاییاشون فارسی بلدن چون اینجا به طلبه های بین الملل اول شش ماه زبان فارسی رو یاد میدن برای تمهیدیه بعد وارد دروس اصلی تر میشن.اما ترمای پایین ترشون یا بلد نیستن یا خیلی کم.واسه همین دست و پا شکسته باهاشون انگلیسی حرف میزنیم.دو تا طلبه ی ترکیه ای دیدیم، که یکیش توی نوزده سالگی شیعه شده بوده، ولی اون یکی از اول شیعه بودن.وقتی ازشون پرسیدیم چیشد که اومدین اینجا و این راهو اومدین، خندیدن و با لهجه ی غلییییییظ ترکی گفتن اینجا که نمیشه، باید دعوتمون کنین حجره اتون به صرف یه چایی دورهمی تا براتون تعریف کنیم😁😂گفتیم عهههه این که شیوه ی ایرانیاس.خوب با آداب و رسوم ایرانیا آشنا شدین ها😂❤️

 

+هر استادی اولین جلسه ای که اومد، علاوه بر خوشامدگویی و...یه حرفی از خودش به یادگار گذاشت.

استاد فقهمون اولین جلسه رو با این حدیث شروع کرد.اینجا مینویسم تا ثبت بشه(خلاصه ای از حرف ها):

 

قال الباقر(علیه السلام):

الکمال کل الکمال، التفقه فی الدین، والصبر علی النائبه و تقدیر المعیشة

 

یه دفترچه داشته باشین، مثل دفترچه خاطرات.

توی مقدمه اش، بنویسید چرا مسیر الانتونو انتخاب کردین؟ هدفتون چی بود؟ آدمای تاثیرگذار روی انتخاب الانتون، یا کسایی که مشوقتون بودن کیا بودن؟ چه حس و حالی داشتید؟ و...

هر شب خلاصه ای از رویدادهای مهم اون روز رو بنویسید.مثلا همون حرفایی که اساتید موقع شروع کلاس میگن.همون احادیث و...

از عملکرد خودتون بنویسید.یه ارزیابی از خودتون داشته باشید و به خودتون امتیاز بدید.یجورایی دفترچه ی محاسبه نفس!

 

قال الصادق(علیه السلام):

لیس منا من لم یحاسب نفسه کل الیوم!

 

بچه ها، ما همه در خسرانیم. والعصر، ان فی ذلک لفی خسر ...

آخر ترم، این نمره ها بدردتون نمیخوره اونقد.چقد کسایی بودن که سر این کلاسا تا سطوح بالا هم نشستن و اومدن و رفتن.ولی آخرش هیچی.چیزی که آخر کار براتون میمونه، عملتونه.ثمره ی علم باید عمل باشه.علم منهای عمل هم عُجب میاره ... مثل خیلی از اشقیای تاریخ که علم زیادی داشتن اما ...

حالا عمل کردیم هم تمام شد؟ هم علمو داشتیم هم عمل کردیم.دیگه حله؟

 

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) میفرمایند:

آفت العلم ترک العمل به و آفت العمل ترک الاخلاص فیه

 

پس عمل باید با اخلاص باشه، وگرنه کل اعمال ما هم ذیل همون خسران قرار میگیره.

آخرین جمله ای که میگم و درس اول و آخرم برای همیشتون همینه دوستان، طلبه باید دوان دوان دنبال عمل با اخلاص باشه!

هر روزتونو با توسل به امام زمان(عج) شروع کنید...

 

+ماشاءالله از جمعیت کرمانیا😁یکی از بچه ها به شوخی گفت اینجا جامعه الکرمانه😂بعد یکی دیگشون گفت اتفاقا مدرسه ی علمیه ی کرمانیها هم تو قم داریم😌ولی مال آقایونه😒

خییییلییی هم خونگرمن.یه شب من ساعت یک و نیم شب شدیدا سرفه ام گرفت و چون میخواستم هم اتاقیا اذیت نشن فقط دویدم بیرون و داشتم میرفتم سمت سرویس بهداشتی که دو تا از بچه های کرمانیِ حجره ی کناری، ایستاده بودن دم در، تا منو دیدن هی گفتن چیشده و اینا، بعد دستمو گرفتن بردن تو حجره اشون، بقیه بچه هاشونم نشستن دورم، یکیشون فوری دمنوش آویشن و عناب و ...درست کرد، یکیشون شونه هامو ماساژ میداد😂 بقیه اشونم هی باهام حرف میزدن.مامان و خاله ی حجره اشونم اومدن پیشم نشستن تو تاریکی و خلاصه کلی گفتیم و خندیدیم. آخرشم گفتن بیا پیش خودمون بخواب که هر وقت سرفه ات گرفت خودمون به دادت برسیم😂تا مطمئن نشدن که دیگه سرفه نمیکنم ولم نکرردن😂البته تو این اتاق هم کرمانی داشتیم، هم شهر کرد هم شیراز.خییلیی ماه بودن همشون.اصلا آدم احساس غریبی نمیکنه بسکه مهربونن و هواتو دارن با اینکه الان هنوز دو هفته کامل نشده که اینجاییم.خوشم میاد اینجا اکثرا با هم در تعاملن.اینجوری نیست هر کس سرش به کار خودش گرم باشه یا نهااایتا با هم اتاقیای خودش.کل خوابگاه با هم در تعاملن.حتی ترم بالاییا هم خیلی علاقه دارن راهنماییت کنن.

 

خب دیگه.اینجا هم یه آش شله قلمکار درست کردم😁حرف زیاده.وقت کنم مینویسم...

ببخشید وقتتونو با چرت و پرتام(به جز احادیثی که تنها حرف مفید این متن بودن) گرفتم.

فعلا خدا نگهدار :)

De Sire
۲۵ بهمن ۰۱ , ۱۳:۴۸

سلام رقیه جان

چقدر خوب فضا رو توضیح دادی، من تصورش کردم 😍😍😍 خوابگاه خیلی خوبه، من زمانی که دانشجو بودم اصلا غربتی احساس نمیکردم، با اینکه بچه های خوابگاه ما مثل رفقای شما خیلی مهربون نبودن:)) 

چقدر این مباحثه ای که گفتی خوبه. دلم خواست

.. میخک..
۲۵ بهمن ۰۱ , ۲۳:۰۸

دلم حوزه خواست...

ناشناس
۲۶ بهمن ۰۱ , ۲۳:۱۲

ضعف دانشگاه همین عدم مباحثه است

شاگرد خیاط
۱۸ اسفند ۰۱ , ۱۰:۲۳

دلم حوزه خواست

لامصب بیشتر بنویس

قال الباقر(علیه السلام):

 

الکمال کل الکمال، التفقه فی الدین، والصبر علی النائبه و تقدیر المعیشة

 

 

 

یه دفترچه داشته باشین، مثل دفترچه خاطرات.

 

توی مقدمه اش، بنویسید چرا مسیر الانتونو انتخاب کردین؟ هدفتون چی بود؟ آدمای تاثیرگذار روی انتخاب الانتون، یا کسایی که مشوقتون بودن کیا بودن؟ چه حس و حالی داشتید؟ و..

 

 

 

برگرفته شده از mokebeboloki.blog.ir😃

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
چه برایمان آورده ای خانمِ پرین؟
چون یک نفر توصیه کرده که عنوان ساداتتون رو همیشه بذارید میذارم: خانم سید :)
دهه هشتادی اون اولاش !
نویسنده متن ها خودم هستم.
خوزستانیِ شیفته نخل، ماه، شط..
سابقاً وبلاگ نویس :]
اینجا بیشتر سؤاله تا مطلب..

+من الحُسین بن علی‌(ع) إلی بَنی هاشم
فَکَاَنّ الدّنیا لَم تَکُن وَکَاَنّ الاخِرَهَ لَم تَزَل
والسلام !
Designed By Erfan Powered by Bayan